frozen


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
frozen

برخورد يک گوى با گوى ديگر يا لبه ميز( بيليارد)،منجمد يا يخ زده ،سرمازده ،غير قابل پرداخت تاانقضا مدت ،بى حرکت ،محکم ،بدون ترقى
ورزش : برخورد يک گوى با گوى ديگر يا لبه ميز

 
کلمات مرتبط(2)