gorge


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
gorge

دره کوچک ،حلق ،دره تنگ ،گلوگاه ،ابکند،شکم ،گدار،پر خوردن ،زياد تپاندن ،با حرص و ولع خوردن ،پر خورى کردن ،پر خورى
عمران : گذرگاه تنگ بين دو کوه
معمارى : تنگ
زيست شناسى : تنگه

 
کلمات مرتبط(2) 

 
کلمات مرتبط(gorge):




بازگشت به واژه gorge



gorge portion 
ice gorge