graphic


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
graphic

مقياس مصور،نمودار ترسيمى ،نگاره اى ،گرافيک ،نوشته شده ،کشيده شده ،وابسته به فن نوشتن ،مربوط به نقاشى ياترسيم ،ترسيمى ،واضح
معمارى : مربوط به نقاشى
روانشناسى : نگاره اى
علوم نظامى : نمودار مقياس

 
کلمات مرتبط(20)