handle


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
handle

با دست عمل کردن ،دست داشتن دسته ،نگهدارنده ،اداره کردن بازى ،مددکارى بوکسور،سيم بين چکش و دستگيره( پرتاب چکش)،دستگيره جابجا کردن ،قبضه شمشير،وسيله ،لمس ،احساس بادست ،دست زدن به ،بکار بردن ،سرو کارداشتن با،رفتار کردن ،استعمال کردن ،دسته گذاشتن
علوم مهندسى : ضامن دستگيره
کامپيوتر : گيره
معمارى : دستگيره
قانون ـ فقه : خريد و فروش کردن
ورزش : سيم بين چکش و دستگيره
علوم نظامى : دستکارى کردن
علوم دريايى : مانور کردن

 
کلمات مرتبط(23)