hatch


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
hatch

دريچه ،روزنه ،نصفه در،روى تخم نشستن( مرغ)،(مج ).انديشيدن ،پختن ،ايجاد کردن ،تخم گذاشتن ،تخم دادن ،جوجه بيرون امدن ،جوجه گير ى ،(مج ).درامد،نتيجه ،خط انداختن ،هاشور زدن
ورزش : دريچه مخصوص از عرشه به کابين يا انبار
علوم نظامى : دهليز
علوم دريايى : دريچه

 
کلمات مرتبط(10)