hunch


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
hunch

خم کردن ،بشکل قوز دراوردن ،(با upيا )outقوز کردن ،تنه زدن ،قوز،گوژ،قلنبه ،فشار با ارنج ،کوهان ،ظن ،احساس وقوع امرى در اينده

 
کلمات مرتبط(4)