image


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
image

منعکس کردن ،نقش کردن ،تصوير کردن نشان دادن ،عکس ،نقش ،نگار،صورت ،شبيه سازى ،پيکر،مجسمه ،تمثال ،شکل ،پنداره ،شمايل ،تصوير،پندار،تصور،خيالى ،منظر،مجسم کردن ،خوب شرح دادن ،مجسم ساختن
علوم مهندسى : تصور سيما
کامپيوتر : تصوير
الکترونيک : تصوير الکتريکى
عمران : مجسمه
معمارى : تنديس
روانشناسى : تصوير ذهنى
علوم نظامى : عکس هوايى

 
کلمات مرتبط(113) 

 
 
@@@image
 
@@image