inside


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
inside

نزديک به مرکز بخش درونى ،ناحيه نزديک سبد بسکتبال ،نزديک به تور واليبال ،تويى ،درون ،داخل ،باطن ،نزديک بمرکز،قسمت داخلى ،تو،اعضاى داخلى
علوم مهندسى : داخل
معمارى : درونى
ورزش : قسمتى از بدن اسکيت باز که بسمت پيچ است منطقه دورخيز،موج نزديک ساحل

 
کلمات مرتبط(28)