install


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
install

سوار کردن ،گماشتن ،مستقر کردن ،داير کردن ،از کار انداختن وسايل ، )instal(کار گذاشتن ،نصب کردن ،منصوب نمودن
علوم مهندسى : جادادن
کامپيوتر : نصب کردن
علوم نظامى : از کار افتادن

 
کلمات مرتبط(1)