integration


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
integration

يکى کردن و بهم پيوستن ،ائتلاف ،انضمام ،يکپارچگى ،اتحاد عناصر مختلف اجتماع
کامپيوتر : مجتمع سازى
قانون ـ فقه : پيوستگى اجزاء
شيمى : انتگرال گيرى
روانشناسى : يکپارچگى
زيست شناسى : يکپارچگى

 
کلمات مرتبط(14)