intervene


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
intervene

در ميان امدن ،مداخله کردن ،پا ميان گذاردن ،در ضمن روى دادن ،فاصله خوردن ،حائل شدن
بازرگانى : مداخله کردن ،دخالت کردن

 
کلمات مرتبط(2)