invert


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
invert

جريان دائم را به جريان متناوب تبديل کردن ،برگرداندن ،کف زير پل( در رودخانه)،کفبندى ،کفبند( در رودخانه)،برگشتگى ،برگردانى ،بالعکس کردن ،سوء تعبير،انحراف ،سخن واژگون ،قلب عبارت ،معکوس کردن نسبت
علوم مهندسى : وارونه کردن
کامپيوتر : وارون کردن
عمران : ابگذر
معمارى : راديه
روانشناسى : هم جنس خواه

 
کلمات مرتبط(6)