jam


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
jam

سد گيرنده پاس ،گير کردن ،سفت شدن ،مانع مخابره شدن ،مربا،فشردگى ،چپاندن ،فرو کردن ،گنجاندن(با زور و فشار)،متراکم کردن ،شلوغ کردن(با امد و شد زياد)،بستن ،مسدود کردن ،وضع بغرنج ،پارازيت دادن
علوم مهندسى : پارازيت
ورزش : گرفتن شکاف کوه با انگشت
علوم نظامى : پخش پارازيت کردن در مدار

 
کلمات مرتبط(7)