lay


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
lay

کار گذاشتن ،نصب کردن طرح کردن ،کشيدن اماده شدن ،راه( نخ در پارچه يا چندلا)،وضع کردن ماليات ،غير حرفه اى ،عامى ،گذاشتن ،طرح کردن مطرح کردن ،روانه کردن ،نشانه رفتن ،قرار دادن ،روانه کردن لوله توپ يا تفنگ ،کاشتن مين ،)n.vt.&vi.(خواباندن ،دفن کردن ،تخم گذاردن ،داستان منظوم ،اهنگ ملودى ،الحان ، :)adj.(غير متخصص ،ناويژه کار،خارج از سلک روحانيت ،غير روحانى
علوم مهندسى : راه
قانون ـ فقه : توطئه چيدن
علوم نظامى : نشانه روى جنگ افزار به هدف
علوم دريايى : خواب طناب

 
کلمات مرتبط(106) 

 
 
@@@lay
 
@@lay