lead


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
lead

symb: Pb،کابل هادى ،هدايت نمودن ،سوق دادن وادار کردن ،جلو بردن تير از هدف ،پايى که در پرش از روى مانع زودتر از پاى ديگر بلند مى شود،تقدم( فاز)،زاويه سبقت ،بست اتصال ،قطب اتصال ،سيم اتصال ،سيم واسطه ،زاويه پيشگيرى ،سبقت ،هادى ،: )n.vt.& adj.(سرب ،شاقول گلوله ،رنگ سربى ،سرب پوش کردن ،سرب گرفتن ،باسرب اندودن ، : )adj.vi.vt.&n.(راهنمايى ،سرمشق ،تقدم ،راه اب ،مدرک ،رهبرى کردن ،بردن ،راهنمايى کردن ،هدايت کردن ،سوق دادن ،بران داشتن ،منجر شدن ،پيش افت
علوم مهندسى : سرب
الکترونيک : رابط برق
معمارى : سرب
قانون ـ فقه : رياست داشتن بر
شيمى : سرب
بازرگانى : هدايت
ورزش : پرش طول يا پرش يا نيزه با پاى معين
علوم هوايى : فلز سرب
علوم نظامى : غلاف هادى

 
کلمات مرتبط(114) 

 
 
@@@lead
 
@@lead