line


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
line

محصول ،شعبه ،نسب ،خط زدن ،حدود،رويه ،صف ،صفى در خط( ديدبانى توپخانه)، :)n.(خط،سطر،رديف ،رشته ،بند،ريسمان ،رسن ،طناب ،سيم ،جاده ،دهنه ،لجام ، :)vt.&vi.(خط کشيدن ،خط انداختن در،خط دار کردن ،(نظ ).بخط کردن( با)up ،اراستن ،ترازکردن ،استر کردن ،پوشاندن
علوم مهندسى : لاين
کامپيوتر : رشته
الکترونيک : خط
معمارى : خط
قانون ـ فقه : طرز
روانشناسى : خط
بازرگانى : رشته
ورزش : رانى در پيست مقدر امتياز اعطايى در شرطبندى روى اسب طناب مورد استفاده در قايق
علوم هوايى : لوله منفردى در سيستم سيالات
علوم نظامى : در سمت ،جبهه جنگ
علوم دريايى : طناب خط

 
کلمات مرتبط(606) 

 
 
@@@@@@@@@@@@@@@line
 
@@@@@@@@@@@@@@line
 
@@@@@@@@@@@@@line
 
@@@@@@@@@@@@line
 
@@@@@@@@@@@line
 
@@@@@@@@@@line
 
@@@@@@@@@line
 
@@@@@@@@line
 
@@@@@@@line
 
@@@@@@line
 
@@@@@line
 
@@@@line
 
@@@line
 
@@line