litter


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
litter

وسيله حمل مجروحين ،تخته پهن ،چيزهاى غير ضرورى ،تخت روان ،کجاوه ،محمل ،برانکار يا چاچوبى که بيماران را با ان حمل ميکنند،نوزادانى که جانورى در يک وهله ميزايد،زايمان ،ريخته وپاشيده ،زاييدن ،اشغال پاشيدن
زيست شناسى : برگريخت
علوم نظامى : برانکارد

 
کلمات مرتبط(3)