lobby


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
lobby

تحميل گرى کردن ،راهرو،دالان ،سالن انتظار(در راه اهن و غيره)،سالن هتل و مهمانخانه ،سخنرانى کردن ،(امر ).براى گذراندن لايحه اى( درسالن انتظارنمايندگان مجلسين )سخنرانى وتبليغات کردن
معمارى : سرسرا
قانون ـ فقه : تحميل موضوعى بر دستگاه قانونگذارى به به اين ترتيب که موضوعى را به نفع فرد يا طبقه خاص در قالب قانون بريزد لايحه اى را از طريق تماس قبلى با نمايندگان مجلس و خواهش از ايشان به تصويب رساندن
بازرگانى : گروه فشار
علوم نظامى : راهرو

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(lobby):




بازگشت به واژه lobby



fire lobby