make


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
make

ساختن اماده کردن ،تهيه کردن طرح کردن ،قرار دادن ،باعث شدن وادار يا مجبور کردن ،پيمودن ،رسيدن به ساخت ،ترکيب ،ساختن ،بوجود اوردن ،درست کردن ،تصنيف کردن ،خلق کردن ،باعث شدن ،وادار يامجبور کردن ،تاسيس کردن ،گاييدن ،ساختمان ،ساخت ،سرشت ،نظير،شبيه
علوم مهندسى : حالت
قانون ـ فقه : حالت

 
کلمات مرتبط(250) 

 
 
@@@@@@@make
 
@@@@@@make
 
@@@@@make
 
@@@@make
 
@@@make
 
@@make