marshal


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
marshal

در صف اوردن ،مارشال ،ارتشبد،کلانتر،سردسته ،به ترتيب نشان دادن ،راهنمايى کردن با(تشريفات)،مرتب کردن
قانون ـ فقه : مارشال
بازرگانى : جهت حمل اماده کردن
ورزش : داوران کنار مسير

 
کلمات مرتبط(9)