match


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
match

رويارويى ،همتا کردن ،همتا،نظير،لنگه ،همسر،جفت ،ازدواج ،زورازمايى ،وصلت دادن ،حريف کسى بودن ،جور بودن با،بهم امدن ،مسابقه ،چوب کبريت ،تطبيق ،تطابق ،مطابقت
علوم مهندسى : علامت دوبدو گذاشتن چوب
کامپيوتر : مطابقت کردن
روانشناسى : جور کردن
ورزش : بازيهاى دو جانبه

 
کلمات مرتبط(35)