mount


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
mount

محکم کردن ،ثابت کردن ،نصب کردن قرار دادن ،اسب مسابقه با سوارکار،مانت ،پايه نصب ،مقر،قنداق ،سوار کردن بر پا کردن ،سکو،:)n.(کوه ،تپه ، :)n.vt.&vi.(بالارفتن( با)up،سوار شدن بر،بلند شدن ،زيادشدن ،بالغ شدن بر،سوار کردن ،سوار شدن ،صعود کردن ،نصب کردن ،صعود،ترفيع ،مقواى عکس ،پايه ،قاب عکس ،مرکوب( اسب ،دوچرخه وغيره)
علوم مهندسى : پايه
ورزش : شروع حرکت روى وسيله ژيمناستيک
علوم نظامى : سوار شدن قله برامدگى

 
کلمات مرتبط(6)