nail


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
nail

ميخ زدن ،دستگير کردن ،حمله به توپ دار به ويژه در پشت خط تجمع( فوتبال امريکايى)،سروقت ،به موقع پرداختن ،ناخن ،سم ،چنگال ،چنگ ،ميخ سرپهن ،گل ميخ ،با ميخ کوبيدن ،با ميخ الصاق کردن ،بدام انداختن ،قاپيدن ،زدن ،کوبيدن ،گرفتن
علوم مهندسى : ميخ
معمارى : ميخ
قانون ـ فقه : از انتشار چيزى جلوگيرى کردن
بازرگانى : ميخ
ورزش : حمله به توپ دار به ويژه در پشت خط تجمع

 
کلمات مرتبط(18)