obstruction


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
obstruction

جلوگيرى ،ممانعت ،کارشکنى ،مانع عايق ،سد کردن غيرمجاز،مانع شدن ،حايل شدن ،انسداد،منع ،جلو گيرى ،گرفتگى
علوم مهندسى : سد
روانشناسى : ايجاد مانع
ورزش : خطاى قرارگرفتن بين گوى و حريفى که به سمت گوى مى دود بقصد ممانعت حريف نه گرفتن گوى هر مانع بزرگ در مسير قايق
علوم نظامى : جلوگيرى کردن ممانعت

 
کلمات مرتبط(5)