orient


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
orient

توجيه کردن ،روانه کردن ،تطبيق دادن ،توجيه دستگاههاى مغناطيسى ،کشورهاى خاورى ،درخشندگى بسيار،مشرق زمين ،شرق ،بطرف خاور رفتن ،جهت يابى کردن ،بجهت معينى راهنمايى کردن ،ميزان کردن
علوم نظامى : هماهنگ کردن دستگاهها

 
کلمات مرتبط(2)