part


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
part

قسمت ،سهم ،قطعه ،پاره ،بخش ،خرد،جزء مرکب چيزى ،جزء مساوى ،عنصر اصلى ،عضو،نقطه ،مکان ،اسباب يدکى اتومبيل ،مقسوم ،تفکيک کردن ،تفکيک شدن ،جدا شدن ،جدا کردن ،نقش بازگير،برخه
علوم مهندسى : عضو
معمارى : ناحيه
قانون ـ فقه : جزء
بازرگانى : جزء،سهم
علوم نظامى : قطعه يدکى

 
کلمات مرتبط(68) 

 
 
@@part