peer


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
peer

همتا،جفت ،قرين ،همشان ،عضو مجلس اعيان ،صاحب لقب اشرافى ،رفيق ،برابر کردن ،هم درجه کردن ،بدرجه اشرافى( مثل کنت وغيره )رسيدن ،برابر بودن با،بدقت نگريستن ،باريک شدن ،نمايان شدن ،بنظررسيدن ،هما ل
علوم مهندسى : با دقت نگاه کردن
قانون ـ فقه : عضو مجلس اعيان

 
کلمات مرتبط(6)