pinch


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
pinch

فشار دادن ،محکم گرفتن بيش از حد گوى بولينگ کاستن سرعت اسب ،نيشگون گرفتن ،قاپيدن ،مضيقه ،تنگنا،موقعيت باريک ،سربزنگاه ،نيشگون ،اندک ،جانشين
علوم مهندسى : گيره
الکترونيک : پايه محفظه
قانون ـ فقه : دستگير کردن
ورزش : قايق را بيش از حد بطرف بادبان بردن

 
کلمات مرتبط(4)