plain


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
plain

لباس غيرنظامى ،غير رسمى ،پهن ،مسطح ،هموار،صاف ،برابر،واضح ،اشکار،رک و ساده ،ساده ،جلگه ،دشت ،هامون ،ميدان يا محوطه جنگ ،بدقيافه ،شکوه کردن
علوم مهندسى : ساده
عمران : دشت
معمارى : پوست کنده
زيست شناسى : دشت
علوم هوايى : تخت
علوم نظامى : ميدان

 
کلمات مرتبط(29)