point


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
point

نقطه گذارى کردن ،دماغه ،دلالت کردن متوجه کردن ،مقصود،محل ،مرکز،جهت مرحله ،باريک کردن( انتهاى طناب)،راس ،رسد نوک ،هدف گيرى کردن ،نشانه روى کردن ،به سمت متوجه کردن ،سر،نکته ،ماده ،اصل ،موضوع ،جهت ،درجه ،امتياز بازى ،نمره درس ،پوان ،هدف ،مسير،مرحله ،قله ،پايان ،تيزکردن ،گوشه دارکردن ،نوکدار کردن ،نوک گذاشتن( به)،خاطر نشان کردن ،نشان دادن ،متوجه ساختن ،نقطه گذارى کردن ،مميز،اشاره کردن
علوم مهندسى : راس حد
کامپيوتر : پوينت
معمارى : سر
قانون ـ فقه : حد
روانشناسى : امتياز
زيست شناسى : دماغه
ورزش : سب زدن به دايره هاى مختلف هدف از ¹ 1به پايين
علوم نظامى : قطبهاى باطرى ياپلاتين
علوم دريايى : باريک کردن

 
کلمات مرتبط(382) 

 
 
@@@@@@@@@@point
 
@@@@@@@@@point
 
@@@@@@@@point
 
@@@@@@@point
 
@@@@@@point
 
@@@@@point
 
@@@@point
 
@@@point
 
@@point