pounce


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
pounce

گرده نقاش ،خاکه ذغال ،ضربت ،مشت ،پرتاب ،استامپ ،حمله باچنگال ،يورش ،عتاب ،جهش ،درحال حمله با پنجه ،درحال خيز،درحال حمله با چنگال ،باچنگال ربودن ،مهر زدن به
علوم نظامى : در رهگيرى هوايى يعنى در وضعى هستم که اماده براى درگيرى هوايى مى باشم

 
کلمات مرتبط(2)