power


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
power

راندن ،انرژى ،توانايى ،شدت ،دولت ،قوه يا توان( رياضيات)،دستگاه برقى ،برقى ،درشت نمايى قدرت دوربين ،توان( در رياضيات)،برترى ،توان ،اقتدار،سلطه نيروى برق ،قدرت ديد ذره بين ،نيرو بخشيدن به ،نيرومند کردن ،زور بکار بردن
علوم مهندسى : قدرت نيرو
کامپيوتر : توان
الکترونيک : توان برقى
عمران : قدرت
معمارى : قوه يا توان
قانون ـ فقه : اقتدار و اختيار
شيمى : توان
روانشناسى : توان
ورزش : توان ،حداکثر تلاش در کمترين زمان
علوم هوايى : قدرت
علوم نظامى : قدرت

 
کلمات مرتبط(277) 

 
 
@@@@@@@@power
 
@@@@@@@power
 
@@@@@@power
 
@@@@@power
 
@@@@power
 
@@@power
 
@@power