practitioner


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
practitioner

وکيل دست به کار،وکيل کيف به دست وکيلى که کار اصليش وکالت باشد وکيل حرفه اى ،دندان پزشک ،شاغل مقام طبابت ياوکالت
معمارى : کارورز
قانون ـ فقه : دام پزشک

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(practitioner):




بازگشت به واژه practitioner



general practitioner