proctor


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
proctor

مباشر،نماينده ،وکيل مدافع ،وکيل قانونى ،بازرس دانشجويان ،متولى ،ناظر،نايب ،ممتحن ،نظارت کردن ،بازرسى کردن
قانون ـ فقه : مدير اجرايى دانشگاه
روانشناسى : ناظر امتحان

 
کلمات مرتبط(2)