provision


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
provision

مقرر کردن ،فراهم کردن ،تهيه کردن ،اذوقه ،توشه ،تهيه ،تدارک ،قيد،بند،ماده ،قوانين ،سورسات رساندن ،مقررداشتن ،شرط کردن
بازرگانى : تدارک
علوم نظامى : تدارکات وسايل لازم

 
کلمات مرتبط(5)