put


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
put

قرار دادن ،مطرح کردن ،ارائه يا توضيح دادن ،تحميل کردن بر(با)to،عذاب دادن ،تقديم داشتن ،ارائه دادن ،دراصطلاح ياعبارت خاصى قراردادن ،ترجمه کردن ،تعبيرکردن ،عازم کارى شدن ،بفعاليت پرداختن ،بکاربردن ،منصوب کردن واداشتن ،ترغيب کردن ،متصف کردن ،فرض کردن ،ثبت کردن ،تعويض کردن ،انداختن ،پرتاب ،سعى ،مستقر
کامپيوتر : گذاشتن
قانون ـ فقه : پيش رفتن
ورزش : پرتاب وزنه

 
کلمات مرتبط(193) 

 
 
@@@@@@put
 
@@@@@put
 
@@@@put
 
@@@put
 
@@put