range


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
range

حيطه ،ناحيه ،سلسله رديف ،وسعت ،رشته کوه ،فاصله ،حد فاصل ،برد سلاح ،ميدان تير،برد هدف ،مسافت ،حدود جذر و مد دريا،دسته ،در طبقه قرار دادن ،به خط کردن ،رديف ،به نظم و ترتيب واداشتن ،تنظيم تيرکردن يا قلق گيرى کردن ،دامنه تغييرات ،دامه تغييرات ،رسايى ،چشم رس ،تيررس ،برد،دسترسى ،محدوده ،حوزه ،تغيير کردن ،خط مبنا،منحنى مبنا،درصف اوردن ،اراستن ،مرتب کردن ،ميزان کردن ،عبور کردن ،مسطح کردن ،سير و حرکت کردن
علوم مهندسى : ميدان حدود تغييرات
کامپيوتر : دامنه
عمران : سلسله
معمارى : گام
شيمى : گستره
روانشناسى : دامنه
بازرگانى : دامنه ،محدوده
ورزش : گستره
علوم هوايى : طيف
علوم نظامى : شعاع عمل هواپيما ياخودرو

 
کلمات مرتبط(144) 

 
 
@@@@range
 
@@@range
 
@@range