ray


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
ray

شعاع ،پرتو،روشنايى ،اشعه تابشى ،برق زدن ،درخشيدن ،تشعشع داشتن ،(ج.ش ).ماهى چهار گوش عمق زى که از حلزون تغذيه ميکند)sting ray(
علوم مهندسى : شعاع
معمارى : شعاع
شيمى : پرتو
زيست شناسى : پرتو
ورزش : پرتو

 
کلمات مرتبط(47) 

 
 
@@ray