relay


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
relay

ايستگاه واسطه مخابراتى ،ذخيره ،رله کردن ،دوباره پخش کردن ،اعلام خبر کردن ،ربط دادن ،مربوط کردن ،عوض کردن ،بازپخش ،باز پخش کردن ،رله ،دستگاه تقويت نيروى برق يا راديو و تلگراف و غيره ،ايستگاه تقويت ،مسابقه دو امدادى ،تقويت کردن
علوم مهندسى : رله
کامپيوتر : رله
الکترونيک : رله
علوم هوايى : رله
علوم نظامى : روانه کردن مجدد توپ

 
کلمات مرتبط(56) 

 
 
@@relay