represent


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
represent

نمايندگى داشتن ،نمايش دادن ،نماياندن ،فهماندن ،نمايندگى کردن ،وانمود کردن ،بيان کردن ،نشان دادن ،نماينده بودن
قانون ـ فقه : نمايندگى داشتن از طرف
بازرگانى : ارائه کردن

 
کلمات مرتبط(1) 

 
کلمات مرتبط(represent):




بازگشت به واژه represent



to represent a play