reserve


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
reserve

نگهداشتن ،ذخيره کردن ،عضو على البدل ،کتمان حقيقت ،مقدار وجهى که هر بانک بايد جهت پرداخت ديون خود داشته باشد،قيد،کنار گذاشتن ،پس نهاد کردن ،نگه داشتن ،اختصاص دادن ،اندوختن ،اندوخته ،ذخيره ،احتياط،يدکى ،(درمورد انسان )تودار بودن ،مدارا،از پيش حفظ کردن ،رزرو کردن
علوم مهندسى : اختصاص دادن
معمارى : ذخيره
قانون ـ فقه : شرط
بازرگانى : اندوخته
ورزش : ذخيره
علوم نظامى : ذخيره کردن

 
کلمات مرتبط(48) 

 
 
@@reserve