rested
rested
RESTED
RIPOSATO. FONDATO. RESTATO. STATO
rested
rest
[.v. & n]: سه پايه ، بالشتک ، مقر ، پايه ، تکيه گاه ، نشيمنگاه ، اسايش ، محل استراحت ، اسودن ، استراحت کردن ، ارميدن ، تجديد قوا ، کردن ، تکيه دادن ، متکى بودن به ، الباقى ، نتيجه ، بقايا ، سايرين ، ديگران ، باقيمانده
{علوم نظامى}: راحت باش
{علوم مهندسى}: استراحت
{معمارى}: باقيمانده
{روان شناسى}: استراحت
{علوم هوايى}: سکون
{علوم نظامى}: توقف فرمان ازاد
واژه هاى شامل rest ـ (53)
rested
rested
adj : not tired; refreshed as by sleeping or relaxing; "came back rested from her vacation" [ant: tired]
Rested
(imp. & p. p.)
of Rest
Webster's Revised Unabridged Dictionary (1913), edited by Noah Porter.
About