root


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
root

جذر،بيخ ،(گ.ش ).ريشه ،بن ،اصل ،(درجمع )اصول ،بنياد،بنيان ،پايه ،اساس ،سرچشمه ،زمينه ،ريشه کن کردن ،داد زدن ،غريدن ،از عددى ريشه گرفتن ،ريشه دار کردن
علوم مهندسى : پاى دندانه
کامپيوتر : ريشه
معمارى : ريشه
قانون ـ فقه : اصل
شيمى : ريشه
بازرگانى : ريشه
علوم هوايى : ريشه

 
کلمات مرتبط(53) 

 
 
@@root