rush


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
rush

يورش کردن ،حمله کردن ،(گ.ش ).نى بوريا،بوريا،انواع گياهان خانواده سمار،يک پر کاه ،جزئى ،حمله ،يورش ،حرکت شديد،ازدحام مردم ،جوى ،جويبار،هجوم بردن ،برسر چيزى پريدن ،کارى را با عجله و اشتياق انجام دادن
علوم نظامى : هجوم با عجله

 
کلمات مرتبط(14)