screen


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
screen

جدا کردن ،سد کردن ،ايجاد سد،پاسيورى کردن ،اشغالگير،تيغه ،جدار،پرده چتر،پرده پوشش ،پوشش تجسسى دريايى پوشاندن ،ديدبانى و شناسايى کردن پوشش کردن منطقه ،شبکه پوششى استتار کردن ،صفحه تلويزيون ،ديوار،تخته حفاظ،پنجره تورى دار،الک کردن ،غربال کردن ،تور سيمى نصب کردن( به در وپنجره)،روى پرده سينمايا تلويزيون نمايش دادن ،روى پرده افکندن
علوم مهندسى : غربال
کامپيوتر : صفحه
الکترونيک : صفحه تصوير
عمران : تور سيمى که در دهنه ابگذرهاى پوشيده جهت جلوگيرى از ورود اشغال نصب ميشود
معمارى : نقاب
ورزش : بااستفاده از بدن ضربه را از حريف مخفى نگهداشتن
علوم هوايى : پرده
علوم نظامى : استتار
علوم دريايى : syn : escort

 
کلمات مرتبط(65) 

 
 
@@screen