separate


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
separate

مجزا کردن ،سوا کردن تجزيه کردن ،جدايى ،تجزيه ،مفارقت ،يکان مستقل ،مجزا،جدا جدا کردن ،جداگانه ،عليحده ،اختصاصى ،جدا کردن ،سوا کردن ،تفکيک کردن ،متارکه ،انفصال
علوم مهندسى : دورى
قانون ـ فقه : تفکيک کردن
علوم نظامى : جدا شدن

 
کلمات مرتبط(11)