separation


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
separation

تفريق ،جدائى ،تجزيه ،جداکنى ،جداسازى ،طبله ،جدا شدن ،جدا کردن ،تفکيک کردن ،از زير امر خارج شدن ،جدايى ،فراق ،دورى ،تفکيک ،متارکه ،انفصال
معمارى : جداشدگى
قانون ـ فقه : متارکه ،حکم تفرقه ابدان زوجين
شيمى : جداسازى
روانشناسى : جدايى
نجوم : جدايى
علوم نظامى : مستقل شدن يکانها

 
کلمات مرتبط(17)