served
Serve
served
služi
Free for individual usage/Besplatan za osobnu uporabu
served
SERVED
SERVITO. BASTATO. PRESTATO. NOTIFICATO. ESPIATO. MONTATO
served
serve
[.v. & n]: خدمت کردن به ، رفع کردن ، برآوردن احتياج ، کفايت کردن ، گذراندن به سر بردن ، صودمند بودن براى ، سرو ، نخ پيچى کردن ، نخ پيچى ، توزيع کردن تقسيم کردن ، خدمت نظام کردن ، در خدمت بودن ، خدمت کردن ، خدمت انجام دادن ، به کار رفتن ، بدرد خوردن ، (در بازى) توپ را زدن
{قانون و فقه}: نوبت
{ورزش}: سرو زدن
{علوم نظامى}: خدمت ارتشى کردن
واژه هاى شامل serve ـ (32)