set up


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
set up

تنظيم کردن ،دائر کردن ،ساختن ،تاسيس کردن ،جلو برترى حريف را گرفتن ،پاس به يار ازادتر،مستقرشده ،برپاکردن ،مستقرکردن ،اماده بکار،استقرار،حاضر به جنگ کردن توپ ،اماده تيراندازى کردن ،ترتيب ،وضع بدن ،نصب کردن ،واگذاشتن ،برپا کردن ،برپايى ،مقدمه چينى
کامپيوتر : برقرار کردن
قانون ـ فقه : اقامه يا طرح کردن توليد کردن
ورزش : توپى که به اسانى برگردانده شود
علوم نظامى : مغرور

 
کلمات مرتبط(2) 

 
کلمات مرتبط(set up):




بازگشت به واژه set up



set 
up 



 
@set (up)
کلمات مرتبط(set (up)):




بازگشت به واژه set (up)



set 



 
set (up)

ورزش : پاس براى ابشار

 
کلمات مرتبط(2)