shadow


hFarsi - advanced versionDownload this dictionary
shadow

چسبيدن به حريف ،شدو،هواپيماى يدک کش ،شبح ،سايه( در نظريه يونگ)،ظل ،سايه افکندن بر،رد پاى کسى را گرفتن ،پنهان کردن
الکترونيک : سايه
روانشناسى : سايه
ورزش : بحريف خيالى مشت زدن
علوم نظامى : سايه

 
کلمات مرتبط(14)